سوزن عشقت را به دستان لرزانم میگیرم و نخی تیره رنگ جلوی چشمانم خودنمایی می کند.

آرام نگاه خسته ام را می دوزم به روزهای پرخاطره ی بودنت. یاد تو و خاطراتت تمام دل و جانم را گرفته است.

دارم شکاف هایی را که از روزهای نبودنت در دلم ایجاد شده آهسته آهسته رفو می کنم.

با خودم می گویم کاش بود و مثل آن روزها، دست دلم را میگرفت و هر دو با هم دلتنگی های خاموش روزگار را مرور می کردیم از غم های انباشته شده بر روی دلم می شنید و تمام اندوه سینه ام را بر شانه هایش می کشید.

و من باز بال می گشودم و رهاتر از همیشه در طول زمین قدم برمی داشتم.آخ که چقدر دلم تنگ شده برای آن روزهایی که بودی و من بدون هیچ خیالی خود را در آغوش کارهای روزمره می انداختم .

می رفتم و می رسیدم و اوج می گرفتم اصلا راه و رسم پریدن را از خودت آموخته بودم.

اما هرچقدر هم حسرت بخورم تو باز نمی گردی.

حالا انگار سال هاست که رفته ای و من هر روز سفر می کنم به اقیانوس خاطراتت و امواج پر تلاطمش به قطعه ای از جزایر مهربانی ات می رسم و باز هم تو را مرور می کنم بی آنکه باشی

من ماندم و حسرت رویای این شب ها...

اردیبهشت رویایی، کجایی...

کسی که مثل هیچکس نیست...

دلم ,کنم ,تو ,باز ,مرور ,هم ,می کنم ,را مرور ,مرور می ,و من ,کنم بی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تاریکی درخشان Computer programming آموزشگاه مجازی کازینو گانودرما ریاضی = زندگی مهم ترین کانال ها در شبکه های اجتماعی یک مرد آبی طراحی وب سایت ، سئو ، ثبت دامنه ، هاست ایران همیار طلبه のOOSIცBΕT